دغدغه های یک اهل فرهنگ



با تمام هجمه‌ی جبهه کفر، از تحریم و تهدید گرفته تا نفوذی های نفوذ کرده در قلب مراکز فکری و تصمیم سازی، با همه‌ی مشکلات و معضلات، با همه نشانه هایی که هر کدام کافی است برای درجا زدن و ناامیدی، با همه دغدغه هایی که از عاشورای 88 تا امروز پابرجاست و با همه نامردی های دوستان دیروز و دشمنان امروز، اما من دلواپس نیستم، نه تا زمانی که سنت های الهی را باورمندم، نه تا زمانی که باور دارم با هر نفس یک گام به ظهور منجی موعود نزدیک‌تر می شویم، نه تا وقتی که به وعده نصرت الهی ایمان داریم، نه تا وقتی که محسن حججی ها را داریم، نه تا زمانی که سید علی را داریم.

شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات



در همان لحظات ابتدایی تراژدی قتل خانم میترا استاد توسط یکی از به اصطلاح عقلای نزدیک به دولت، توپخانه رسانه ای این جریان به کار افتاد تا مگر بتواند اندکی از رسوایی این شخص و جریان حامی اش بکاهد، کاری که در آن متبحر و استادند. آنقدر حاشیه سازی می کنند تا اصل جریان دیده نشود.


اما دور از هیاهوی رسانه ای و با اندکی تامل می توان به اصل قضیه فکر کرد. اصل قضیه و اتفاقی که افتاده این است که فردی به هر دلیل از خانم جوان خود شاکی است، ایشان با توجه به نفوذشان دردولت و . بجای پیگیری از مجاری قانونی، یکبار در مقام دادستان شکوائیه صادر می کند، بعد بجای قاضی نشسته و حکم صادر می کند و در آخر بجای مامور اجرای حکم، خودش دست بکار شده و در کمال آرامش و خونسردی حکم را اجرا می کند. با این تفاسیر، قانون و نهادهای بر آمده از آن در تفکر این آقا و همه کسانی که به نحوی سعی کردند خطایش دیده نشود چه جایگاهی دارد؟ و مگر دیکتاتوری غیر از این است؟


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت 1: قانون معنایش این است که{ همه} چیزها {را} به حسب قانون اسلامی ، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است ، همه را ،‌وظیفه‌اشان را قانون معین کرده‌. بعد از این که قانون وظیفه را معین کرد ، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند ، این همان وظیفه ای است که برای ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده،‌ ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است،‌لکن خودشان ملتفت نیستند. (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)

پی نوشت 2: فتنه 88 را دقیقا چنین کسانی و با چنین تفکراتی رقم زدند و همچنین کسانی که از سند 2030 نمیگذرند پا در چنین راهی گذاشته اند، ، درباره اش ان شاء الله خواهم نوشت

پی نوشت 3: و در چنین مواقعی باید دعا کنیم خدا عاقبت ما را به چنین دیکتاتوری نکشاند


سلام

 با عرض تسلیت شهادت صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامن  الحجج علی ابن موسی الرضا علیه السلام دعاگویتان هستم.

و در آستانه حلول سال نو، از همه کسانی که به نوعی باعث رنجش خاطرشان شده ام خصوصا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و جانشین برحقشان حضرت امام ای حلالیت می خواهم.

اللهم عجل لولیک الفرج


انتظار، یکی‌ از پربرکت‌ترین‌ حالات‌ انسان‌ است‌; آن‌ هم‌ در انتظار دنیایی‌ روشن‌ از نور عدل‌ و داد. "یملا الله‌ به‌ الارض‌ قسطا و عدلا". خدای‌ متعال‌ به‌ دست‌ او، سرزمین‌ بشری‌ و همه‌ی‌ روی‌ زمین‌ را از عدالت‌ و دادگستری‌ پرخواهدکرد. انتظار چنین‌ روزی‌ را باید داشت‌. نباید اجازه‌ داد که‌ تصرف‌ شیطانها و ظلم‌ و عدوان‌ طواغیت‌ عالم‌، شعله‌ی‌ امید را در دل‌ خاموش‌ کند. باید انتظار کشید. انتظار، چیز عجیبی‌ است‌ و دارای‌ ابعاد گوناگونی‌ می‌باشد. یکی‌ از ابعاد انتظار، اعتماد و امیدواری‌ به‌ آینده‌ و مأیوس‌ نبودن‌ است‌. همین‌ روح‌ انتظار است‌ که‌ به‌ انسان‌ تعلیم‌ می‌دهد تا در راه‌ خیر و صلاح‌ مبارزه‌ کند. اگر انتظار و امید نباشد، مبارزه‌ معنی‌ ندارد و اگر اطمینان‌ به‌ آینده‌ هم‌ نباشد، انتظار معنی‌ ندارد. انتظار واقعی‌، با اطمینان‌ و اعتماد ملازم‌ است‌. کسی‌ که‌ شما می‌دانید خواهد آمد، انتظارش‌ را می‌کشید و انتظار کسی‌ که‌ به‌ آمدنش‌ اعتماد و اطمینان‌ ندارید، انتظاری‌ حقیقی‌ نیست‌. اعتماد، لازمه‌ی‌ انتظار است‌ و این‌ هر دو، ملازم‌ با امید است‌ و امروز این‌ امید، امری‌ لازم‌ برای‌ همه‌ی‌ ملتها و مردم‌ دنیا می‌باشد.

دیدار مسؤولین و گروه کثیری از امت حزب الله در سالروز ولادت حضرت امام زمان (عج) (۱۳۶۸/۱۲/۲۲)

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت : رهبر معظم انقلاب امام ای در سالروز قیام 19 دی فرمودند

«عامل پیروزى این است که یک جماعتى - در یک مقیاس بزرگ، یک ملّتى - ایمان درستى داشته باشد، و این ایمان راسخ باشد، و این ایمان با بصیرت همراه باشد، و این ایمان و بصیرت با عمل و اقدام همراه باشد؛ اینها وقتى روى هم گذاشته شد، نصرت قطعى است. آنجایى که شما مى‌بینید مؤمنینى هستند و نصرت پیدا نمی کنند، به خاطر این است که یا ایمان ضعیف است، یا ایمان غلط است - ایمان به چیزى است که نباید به آن مؤمن بود - یا ایمان همراه با بصیرت نسبت به مسائل جهان و مسائل حول‌وحوش خودشان نیست. نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نمیبیند. بله، عزم هم دارید، اراده هم دارید، امّا نمی دانید کجا باید بروید. ما که این همه در باب قضیّه‌ى حوادث نُه دى روى بصیرت تکیه کردیم و بعضى‌ها خوششان نیامد، به خاطر این است؛ اگر بصیرت نبود، همان ایمان ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند. کسى که علم ندارد، بصیرت درست ندارد به آنچه پیرامون او دارد می گذرد، گاهى اوقات می شود که راه را عوضى طى میکند؛ همه‌ى نیروى او نه فقط هدر میرود، بلکه به کج‌راهه او را می رساند و می کشاند؛ پس بصیرت لازم است. عمل صالح بر اساس ایمان، ایمان راسخ و ایمان درست، ایمان همراه با بصیرت، و تداوم و استقامت، اگر چنانچه بود، پیروزى قطعى است. اینهایى که پیروز نمی شوند، یکى از اینها را ندارند: یا ایمان نیست، یا ایمانِ درست نیست، یا استقامت نیست، یا بصیرت نیست؛ در نیمه‌راه بار را بر زمین گذاشتن است.

بصیرت، بصیرت، بصیرت .

+: دعا کنیم برای شفای همه مریضا مخصوصا بچه های سرطانی

 

ادامه مطلب



انتظار، یکی‌ از پربرکت‌ترین‌ حالات‌ انسان‌ است‌; آن‌ هم‌ در انتظار دنیایی‌ روشن‌ از نور عدل‌ و داد. "یملا الله‌ به‌ الارض‌ قسطا و عدلا". خدای‌ متعال‌ به‌ دست‌ او، سرزمین‌ بشری‌ و همه‌ی‌ روی‌ زمین‌ را از عدالت‌ و دادگستری‌ پرخواهدکرد. انتظار چنین‌ روزی‌ را باید داشت‌. نباید اجازه‌ داد که‌ تصرف‌ شیطانها و ظلم‌ و عدوان‌ طواغیت‌ عالم‌، شعله‌ی‌ امید را در دل‌ خاموش‌ کند. باید انتظار کشید. انتظار، چیز عجیبی‌ است‌ و دارای‌ ابعاد گوناگونی‌ می‌باشد. یکی‌ از ابعاد انتظار، اعتماد و امیدواری‌ به‌ آینده‌ و مأیوس‌ نبودن‌ است‌. همین‌ روح‌ انتظار است‌ که‌ به‌ انسان‌ تعلیم‌ می‌دهد تا در راه‌ خیر و صلاح‌ مبارزه‌ کند. اگر انتظار و امید نباشد، مبارزه‌ معنی‌ ندارد و اگر اطمینان‌ به‌ آینده‌ هم‌ نباشد، انتظار معنی‌ ندارد. انتظار واقعی‌، با اطمینان‌ و اعتماد ملازم‌ است‌. کسی‌ که‌ شما می‌دانید خواهد آمد، انتظارش‌ را می‌کشید و انتظار کسی‌ که‌ به‌ آمدنش‌ اعتماد و اطمینان‌ ندارید، انتظاری‌ حقیقی‌ نیست‌. اعتماد، لازمه‌ی‌ انتظار است‌ و این‌ هر دو، ملازم‌ با امید است‌ و امروز این‌ امید، امری‌ لازم‌ برای‌ همه‌ی‌ ملتها و مردم‌ دنیا می‌باشد.

 دیدار مسؤولین و گروه کثیری از امت حزب الله در سالروز ولادت حضرت امام زمان (عج) (۱۳۶۸/۱۲/۲۲)  

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: امّا آنچه نقطه‌ی مهم‌تر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با اراده‌ی خودشان، با انگیزه‌ی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند به‌طور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است.

بیانات مقام عظمای ولایت در حرم مطهر رضوی در اولین روز سال  (۱۳۹۳/۰۱/۰۱)

+: دعا کنیم برای شفای مرضا مخصوصا بچه های سرطانی

ادامه مطلب

به نام خالق نور

خواهرزاده گرامی بنده که از سلسله جلیل القدر سادات هستند در سن بیست سالگی اراده فرمودند که تاهل اختیار کنند. در این مواقع هم که معلوم است که کلی آدم دست به کار می شوند تا گزینه ای درخور شرایط شان معرفی کنند بلکه در ثواب این امر عظیم شریک شوند، و من هم به سهم خود.

همکاری دارم که او هم از سلسله جلیل القدر سادات است و آن زمان (قضیه چهار پنج سال پیش است) دختری داشتند حدود هفده ساله. مورد خواهرزاده ام را با ایشان مطرح کردم و قرار شد با خانواده محترم در میان گذاشته و به زودی جواب بدهند. بعد از چند روز جواب این بود:«مادرشان فرموده اند که دختر من باید درسش را ادامه بدهد.»

این اولین باری نیست که کسی این جواب را می شنود و البته با شرایط بوجود آمده در جامعه مان، آخرین بار هم نخواهد بود.

شاید در اوایل راه انقلاب اسلامی غرورآفرین مان (که از مهم ترین نعمت هایی است که شامل حال مان شده)، تصور چنین روزهایی هم نمی رفت که دختری هفده ساله (که آن زمان در حال ترشیدن به حساب می آمد) به چنین بختی پشت پا بزند. حالا مگر در مدارس مان چه چیزی یاد می دهند؟

متاسفانه تنها چیزی که در مدارس یاد نمی دهند، «زندگی کردن» است و حتی در دانشگاه های مان. فیزیک و شیمی و دیفرانسیل و انتگرال و سوسک شناسی و . مقدمه کدام نقش آینده دختران ماست؟ اینها به چه درد مادر شدن می خورد؟ چطور آنها را آماده جهاد «شوهر داری» می کند؟ حتی دروس دینی و تربیتی مان هم به هیچ درد زندگی نمی خورد. آخر برهان نظم و علیت و حرکت جوهری و . را در کجای زندگی مان به کار می بریم؟ (معتقدم اگر «داستان راستان» شهید مطهری (ره) به جای دینی مدارس تدریس می شد بسیار اثر بخش تر بود.)

بگذریم از اینکه آموزش غیر رسمی مان هم محدود می شود به کلاس زبان خارجه و رایانه و . که باز هم هیچ جای زندگی آینده مان را پر نمی کند. (خیانتی بالاتر از این نیست که در مدارس مان زبان با روش بی نتیجه ای تدوین و تدریس می شود و برنامه ریزان همان روش، در کلاس های آزاد زبان یک دوره فرهنگ  اصیل آمریکایی را به خورد خلق الله مسلمان شیعه می دهند.)

و دریغ از کتاب و کتاب خوانی، که بهترین محل برای جا انداختن این فرهنگ هم مدارس است که باز هم متاسفانه دریغ و دریغ که جای همه یاران مهربان را کتب کمک درسی (حل المسائل برای معلم و شاگرد) و تست کنکور از تیزهوشان تا نا کجا دکترای فلان و بهمان پر کرده است.

در تحیرم که این همه اشتیاق برای رشته های تاریخ و ادبیات و جغرافیا و فلسفه و ریاضی محض و کاربردی و . تا جانور شناسی و انگل شناسی و چیز شناسی و . که ته همه شان نشناختن خداوند هستی است و این همه پی گیری مادرانه که لقمه در دهان فرزندانشان می گذارند تا درس بخوانند چه دلیلی دارد؟(خانمی را سراغ دارم که در مدرسه علمیه خواهران درس خوانده و در 25 سالگی ازدواج کرده و هنوز هم گاهی مادرشان زحمت جمع و جور کردن خانه شان را می کشد و گاهی هم همسر محترمشان، در غیر این صورت این خانم حتی نیمرو پختن هم بلد نیست.)

مگر ما چند نفر در هر کدام از این رشته های تحصیلی نیاز داریم که این همه دانشگاه آزاد و دولتی و پیام نور و از راه دور و نزدیک و حقیقی و مجازی داریم؟ مگر غیر از این است که کثرت تقاضا، متولیان امر را مجبور به تاسیس خلق الساعه دانشگاه می کند. این همه تقاضا برای چه منظوری؟ چرا 60 درصد ورودی ها را دخترانی تشکیل می دهند که مدرکی را خواهند گرفت که نه به درد دنیا خواهد خورد و نه آخرت؟

و به نظر حقیر، بزرگ ترین خلاء فرهنگی موجودمان تولید مواد آموزشی است که نسل آینده مان را برای زندگی در دنیای پر از شبهات امروز (که شیطان با جلوه گری هایش در کمین دین و ایمان مان نشسته و به مدد جلوه های فناوری عقل ها را تسخیر کرده) آماده کند تا دیگر کاسه چه کنم بدست نگیریم که ای وای ماهواره و رایتل و . آینده فرزندانمان را تهدید می کند.

روی سخنم با دختران امروز ومادران و همسران فرداست، دانش و معرفت حقیقی که راهنمای سعادت انسان و دستگیر او در پیچ و خم زندگی امروز باشد را نه در مدارس و نه در دانشگاه های امروزمان می توان یافت، جهادی دیگر بر عهده شماست .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:

پیام مقام عظمای ولایت خطاب به نشست سراسری اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل:

"سلام مرا به فرزندان انقلابی‌ام برسانید و از تلاش‌های جهاد گونه آنان در ترویج و پاسداری از آرمانها‌ی امام و انقلاب تشکر کنید و چند نکته را به آنان یاداوری کنید:

1) در کنار تحصیل علم و دانش از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بهره ببرید.

2) شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم بصیرتی عمار گونه و استقامتی مالک اشتر وار می‌طلبد؛ با تمام وجود خود را برای این عرصه آماد کنید.

3) نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایه هایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن تمام ظرفیت‌های خودتان را به کار گیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید.

4) تشکیلات می‌تواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزشهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ و بر صمیمیت و همدلی بین اعضا تاکید کنید.

5) افق های روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پرتوان شما آینده‌ای امید بخش در پیش رو خواهد داشت؛ بر تلاش های خود بیافزایید و برای رسیدن به قله‌های پیشرفت و تعالی از هم‌دیگر سبقت بگیرید."

ریگ هشتم: گزارش آمده که عقیدتی ی در یکی از دستگاهها خودش ماشین دارد ولی ماشین دولتی سوار میشود من نوشتم حق ندارد اینکار را بکند. برای من جواب آمد این کار رویه است و همه میکنند. این آقا خودش یک ماشین دارد که برای خودش لازم است یکی هم خانمش دارد و نمیشود که خانمش از این ماشین استفاده کند. عجب! این چه حرفی است؟ من الان اعلام میکنم و قبلا هم نوشتم و اینرا گفتم که آن وقتی که آقایان امکانات شخصی دارند حق ندارند از امکانات دولتی استفاده بکنند. اگر ماشین دارید آنرا سوار شوید و به وزارت خانه و محل کارتان بیایید. ماشین دولتی یعنی چه؟

والله اگر من از طرف مردم مورد ملامت قرار نمی گرفتم که مرتب ملاظه امنیتی را توصیه میکنند بنده با ماشین پیکان بیرون میآمدم.

به حدضرورت اکتفا کنید وحدو اندازه نگه دارید اینها ما را از مردم دور میکند ون را از مردم دور میکند ون به تقوا و ورع و بی اعتنایی به دنیا در چشم ها شیرین شدند. بدون ورع و بدون دور انداختن دنیا نمیشود در چشم ها شیرین ماند. مردم رودربایستی ندارند. خداهم با کسی رودربایستی ندارد

امام امت 23مرداد 1370

http://rigmatin.blogfa.com   :منبع


یادداشت میهمان:

ســـلام .
 
به اطلاع میرساند طی توهین بی سابقه به ساحت مقدس حضرت امام  هادی علیه
 
السلام که توسط مزدور خوک صفت انگلیسی شاهین نجفی صورت گرفته است زمانی که
 
اسم مقدس این امام معصوم را با نامهای نقی و امام نقی در جست و جوگر گوگل سرچ
 
میکنیم همراه با چهره ها و عکسهای زننده ظاهر میشود

توجه داشته باشید دوستانی که وب دارند پوسترهای زیبا از امام هادی علیه السلام را
 
با برچسب های نقی naghi , امام نقی , imam naghi , امام نقی(ع) emam naghi
 
 در وب خود قرار دهند تا از ادامه این حرکت زشت جلوگیری شود
 

السلام علیک یا ابالحسن یا علی بن محمد ، ایها الهادی النقی . . . 

یا وجیهاً عندالله ، اشفع لنا عندالله . . .

 

در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت:

 تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.

آن زن گفت : رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم.

متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست.

متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه.

آنان به متوکل گفتند : هادی علیه السلام را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن

کند. امام علیه السلام حاضر شد و فرمود: این دروغگو است و زینب سلام الله علیها در فلان

سال وفات کرده است.

متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟

امام علیه السلام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر 

درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید.

متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد،

یک نفر دیگر را آزمایش کنید.

برخی از دشمنان امام علیه السلام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام علیه السلام

داخل قفس برود.

متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟!

نردبانی آوردند و امام علیه السلام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود.

وقتی امام علیه السلام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام علیه السلام خوابیدند

 و امام علیه السلام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری

می رفت. وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.

متوکل از امام هادی علیه السلام خواست که بیرون بیاید و امام علیه السلام بیرون آمد.

امام فرمود : هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.

متوکل به آن زن گفت : داخل شو.

آن زن گفت : من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد

و آن زن از مرگ نجات یافت.

 

لعنت خدا بر حرامی خوک صفت شاهین نجسی (نجفی)   

متن کامل در وبلاگ «او خواهد آمد» .


به نام خدایی که زیباست و خالق زیبایی

این خبر را چندی پیش خواندم:

«توان حرکتی دختران ایرانی با ن 37 تا 40 ساله فرانسوی برابری می کند»

اصلا منظورم این نیست که بخواهم غربی ها را پیشرفته و خودمان را عقب مانده نشان بدهم و هی سرکوفت کنم و پز روشنفکری بدهم و .

نه اصلا، دنباله بحث قبلم است:« الگوهای تک بعدی». میخواهم این را فریاد بزنم که اسلام دین کامل است، اما ما مثلا مسلمان ها از اسلام یک کاریکاتور می سازیم، بهتر بگویم اسلام عزیز، با بهترین الگوها و کامل ترین دستورات راه را به خوبی نشان مان داده است، اما ما با فهم و عمل کج و معوجمان یک مسلمان کاریکاتوری هستیم( اول مخاطب، خودم هستم)، مگر نه اینکه کاریکاتوریست با بزرگ و کوچک کردن جزئیات باعث خلق یک تصویر خنده دار می شود، خب ما مثلا مسلمان ها هم با اسلام عزیز همین طور رفتار می کنیم، با پرداختن به یک بعد و بزرگ کردن آن و بی توجهی به دیگر ابعاد و کوچک کردن آن باعث خلق یک تصویر ناخوشایند شده ایم.

به جسم که مرکب روح است به همان اندازه(مرکب راهوار و تیز رو) باید بها داد، بدنی که قرار است بار عبادات را به دوش بکشد (و اولین آن ها هم کار کردن است و امرار معاش و کسب روزی حلال) را آیا نباید قدر دانست؟

حالا برگردم به سر خط:« توان حرکتی دختران ایرانی با ن 37 تا 40 ساله فرانسوی برابری می کند»، این یعنی عمق فاجعه، یعنی دختران مان در اوج جوانی (از نظر سنی) در سراشیبی پیری هستند، یعنی توان مادر شدن را از دست داده اند، یعنی اگر هم مادر شوند(با روش غیر طبیعی) با هزار جور عوارض که حداقلش پوکی استخوان و کم خونی و . است تا آخر عمر دست به گریبان خواهند بود، نشاط زندگی را به زودی از دست خواهند داد و آن وقت آیا می توانند نقش مادری و همسری خود را به خوبی به انجام برسانند؟

متاسفانه دختران ما در محیط بسته خانه و مدرسه رشد می کنند، محیط هایی که در آن امکان حداقل تحرک را دارند، و در اجتماع هم به اندازه کافی محیط های مناسبی که با فرهنگ اسلامی ایرانی هم سازگار باشند برای ورزش و فعالیت در اختیار ندارند. در گذشته نه چندان دور آنقدر کار های ریز و درشت(یک نمونه اش جارو کردن با جارو دستی و لباس شستن با دست و .) در خانه وجود داشت که تا حدود زیادی جبران فعالیت کم را می کرد اما با زندگی ماشینی امروز، هر روز بر عمق مشکل افزوده می شود.

تغذیه نامناسب و تنبلی را هم اضافه کنید به این عوامل، دخترانی که انگار وظیفه ای جز درس خواندن تا سطح عالی ندارند و شب ها تا دیر وقت یا مشغول درس هستند(خودمانی اش میشود خر زدن) یا جومونگ و چت و اس بازی و .

و صبح ها با یک لقمه در کیفشان مستقیم از رختخواب با سرویس راهی مدرسه اند و پشت میز های سخت و سرد تا پایان وقت و بعد هم پر کردن شکم با فست فود و سندویچ .

و کمبود ها را هم با قرص آهن و شربت مولتی و . جبران می کنند، و در خانه هم مادر محترم برای اینکه فرزند دلبندش مانند خودش خانه دار نشود و لااقل دستش در جیب خودش باشد هیچ مسوولیتی به او نمی دهد و جز درس خواندن از او نمی خواهد و برای تشویق هم یک رایانه و گوشی همراه در اختیارش می گذارد تا اوقات خود را به بهترین شکل پر کند

و از همه دردناک تر اینکه این روزها همه دغدغه شان این شده که «باربی» شوند، دختری با اندام کشیده و ساق های لاغر و .

و از اینرو هر روز روی ترازو می روند و غذای خود را کنترل می کنند مبادا ذره ای اضافه وزن پیدا کنند و راه درست آن «یعنی فعالیت مناسب بدنی» را در برنامه ندارند، دختری با اندام باربی توانایی مادر شدن را ندارد و خیلی از دختران و ن جوان هم از ترس به هم خوردن اندامشان قید فرزند آوری و زایمان طبیعی و شیر دادن را می زنند. سلامتی جسمی و روحی یک زن در گرو این است که در سن مناسب بارور شود و تاخیر انداختن باروری و جلوگیری از حاملگی عوارض گاه جبران ناپذیری دارد و بسیاری از ناباروری ها به همین دلیل است. فتامل.

ادامه دارد.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

قابل تامل: قابل توجه بچه شیعه های غیرتمند

باور کنید حقیقت دارد: مرگ 8 میلیون ایرانی از گرسنگی


«امیدوارم که این نهضت و این انقلاب منتهی بشود به ظهور امام عصر سلام الله علیه و امیدوارم که این انقلاب ما به همه دنیا و برای همه مستضعفین ‚ برای نجات همه مستضعفین به همه دنیا صادر بشود و همه همان را که برای شما هست و غلبه کردید بر دشمن اسلام و دشمن ملت‚ مستضعفین هم غلبه کنند بر مستکبرین» (1)

«مسوولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت - ارواحنا فداه - است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسایل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند‚ خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمایند‚ ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.»(2)

«اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان سلام الله علیه هستیم پس دیگر بنشینیم در خانه هایمان ‚ تسبیح را دست بگیریم و بگوییم عجل علی فرجه. عجل‚ با کار شما باید تعجیل بشود‚ شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید‚ همه با هم بشوید‚ انشای الله ایشان ظهور می کند. (3)

«بعضی ها انتظار فرج را به این می دانند که در مسجد‚ در حسینیه‚ در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان سلام الله علیه را از خدا بخواهند.اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند بلکه بعضی از آنها را که من سابقا می شناختم بسیار مرد صالحی بود‚ یک اسبی هم خریده بود‚ یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب سلام الله علیه بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل می کردند و نهی از منکر هم می کردند و امر به معروف هم می کردند لکن همین‚ دیگر غیر از این کاری / را / ازشان نمی آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند. یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را می گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه می گذرد‚ بر ملت ها چه می گذرد‚ بر ملت ما چه می گذرد‚ به این چیزها ما کار نداشته باشیم. ما تکلیف های خودمان را عمل می کنیم‚ برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند انشای الله درست می کنند. دیگر ما تکلیفی نداریم‚ تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا می گذرد یا در مملکت خودمان می گذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دسته ای‚ مردمی بودند که صالح بودند. (4)

«ما با خواست خدا دست و ستم همه ستمگران را در کشورهای اسلامی می شکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدی (ص) است‚ به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه می دهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی مصلح کل و امامت مطلق حق امام زمان - ارواحنا فداه هموار می کنیم.»(5)

(1) صحیفه نور ج ۷ صفحه ۲۵۵ تاریخ: ۱۲/۴/۱۳۵۸
(2) صحیفه نور ج ۲۱ صفحه ۱۰۸ تاریخ: ۲/۱/۱۳۶۸
(3) صحیفه نور ج ۱۸ صفحه ۱۹۵ تاریخ: ۱/۱۰/۱۳۶۲
(4) صحیفه نور ج ۲۰ صفحه ۱۹۶ تاریخ: ۱۴/۱/۱۳۶۷
(5) صحیفه نور ج ۲۰ صفحه ۱۳۲ تاریخ: ۶/۵/۱۳۶۶


بسم الله الرحمن الرحیم

غروب عاشوراست و آماده می شوم برای مراسم شام غریبان که تلفن زنگ می زند، . است، می گوید انگار در تهران باز هم اراذل و اوباش سبز رنگ، آشوبی دیگر برپا کرده اند، تصورش هم برایم دشوار است، عاشورای حسینی و .

دل و دماغی دیگر ندارم، در دلم بلوایی است.،رادیو را بر می دارم ( علت دارد) و با هزار زحمت یک شبکه خارجی را می گیرم، انگار صدای شیطان بزرگ است، تحلیل گرشان هم فراری فتنه 88 و متهم سابق انفجار دفتر نخست وزیری و از نور چشمان اصلاحاتچی ها، «محسن سازگارا»، و در دلشان چه قندی آب می شود، لحظه به لحظه گزارش سر هم می کنند: نیمی از تهران در کنترل سبز هاست، در همه شهر های کشور اوضاع به نفع در حال تغییر است، به زودی بقیه مردم هم به خیابان ها خواهند ریخت، شک نکنید دیگر پایه های رژیم به لرزه آمده و عن قریب است که پیروزی نهایی خود را اعلام کند .

خبرنگار ما از شیراز خبر می دهد .

هموطنی از اهواز  .

جالب ترین بخش این مضحکه هم سوالی بود (نقل به مضمون) از کارشناس برنامه: «با توجه به اینکه سران از جمله برآمده از این نظام است و سال ها در این نظام مسوولیت داشته و مسوول بخشی از نابسامانی های کشور هم می تواند باشد، پس از پیروزی جنبش به نظر شما آینده چگونه خواهد بود؟»

پاسخ (نقل به مضمون): از آنجا که سران جنبش به قواعد دموکراسی پایبند هستند، پس از پیروزی جنبش و در دوران انتقال، با رای مردم حکومت جدید تشکیل خواهد شد و در این دوره مردم هستند که حاکم خود را انتخاب خواهند کرد و مطمئنا سران جنبش هم تسلیم رای مردم خواهند بود.

و در دل به حماقت سران فتنه خندیدم و از ته دل آه کشیدم که چقدر کور دل هستند که نمی فهمند که به فرض پیروزی جنبش، اولین کسانی که دودمانشان برباد خواهد رفت خودشان هستند، و انگار خدا بر دلهایشان قفل زده و چشم و گوششان کور و کر شده که نمی بینند و نمی فهمند که منافقینی که به ظاهر با آنها در یک جبهه اند برای روز انتقام از آنها دندان تیز کرده اند و فقط پلی از آنها ساخته اند تا با عبور از آن به خیال خام خود انقلاب اسلامی را سرنگون کنند.

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ (18/بقره)

«کرند لالند کورند بنابراین به راه نمى‏ آیند»

سه روز غمبار گذشت، از گوشه و کنار خبر تجمعات و راه پیمایی هایی می رسید اما در برابر این فتنه و این هتاکی که روی معاویه و یزید و دودمانش را سفید کرده اند آیا کافی است؟ و چگونه باید پاسخی درخور به سران متوهم متکبر فتنه داد؟ همان ها که با روسیاهی تمام جماعت هتاک محارب را مردان خداجو نامیدند .

در تب و تابم که غیرت ملت عاشورایی مان آیا خواهد جنبید؟ بغض هاست که در گلو می ماند و فریاد ها که در سینه خاموش مانده است، هشت ماه است که فتنه گران جولان می دهند و خواص دوپهلو و چند پهلو ندای این عمار حضرت ماه را آنچنان جواب داده اند، نکند فتنه گران به اهداف پلیدشان برسند، نکند . آخر اینبار پنجه برروی ماه کشیده اند، مرگ بر اصل .

شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی «9 دی» را وعده گاه یاران قرار می دهد، ساعت ها به کندی می گذرند، تا ساعت موعود (3 عصر) لحظه ها را به این دغدغه می گذرانم که نکند اهل کوفه روسفید شوند، نکند آیندگان بگویند ملتی که فریاد می زد«ما اهل کوفه نیستیم .» «علی» را تنها گذاشت .

خدایا مرگ بهتر از این ننگ است .

راهی می شوم، با همه دلشوره ام، نکند مولا تنها بماند .

پل حجتیه از تاکسی پیاده می شوم، می بینم مردمی را که تک تک در حال رفتن به میقات اند، قطره قطره، ذره ذره . و من و دلشوره ام، خدایا آیا این قطره ها برای شستن چنین ننگی کافی است؟

با قطره ها همراه می شوم، به حرم کریمه اهل بیت سلام الله علیها می رسم، از ته دل به بانوی دو عالم متوسل می شوم . حال غریبی است . دلشوره رهایم نمی کند، آیا این جویبار کافی است؟

جویبارها به هم می پیوندند و در وعده گاه (میدان شهید مطهری) . چه می بینم خدایا؟ این سیل عاشقان آیا همان قطره ها هستند؟

و من چه حسی داشتم . بهتر بگویم ما چه حسی داشتیم . حسی از درد و رنج، بغضی هشت ماهه که آرام ارام در حال شکستن است، فریادهایی که از اعماق جان بر می آیند، آتشفشان هایی که خروشیدند و غریدند .

«لعن علی عدوک یا حسین، خاتمی و و میرحسین»

«خواص بی بصیرت، مایه ننگ ملت»

.

و به یاد نامه بدون سلام و السلام افتادم :

«با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشانهایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده می‌کنیم»

و پیش بینی آتشفشان ها که به واقعیت پیوسته اما علیه تفکر نویسنده بی ادب نامه .

در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ، من احساس سربازی را دارم که از نبردی سخت پیروزمندانه بازگشته و با گردنی افراشته از فرمانده خود در حال دریافت مدال است، و چه افتخاری از این بالاتر، سربازی جنگ نرم با فرماندهی حضرت ماه .

گرچه دریای خروشان ملت عاشورایی مان تمام برنامه ریزی و سرمایه های  چند ده ساله آمریکا و صهیونیسم را برباد داد اما .

آشوبی در وجودم باقی است

خدایا تا امروز وظیفه من حضور در صحنه و دفاع از ولایت بود، نهایت هزینه آن هم وقتی بود که گذاشتم، اما .

اگر روزی رسید(که خواهد رسید) حاضری از مالت هم بدهی .

اگر گفتند آبرویت را بگذار .

اگرگفتند از خانواده ات دست بکش، از زن و فرزندت، پدر و مادرت .

اگر گفتند از جان خود باید مایه گذاشت .

آن روز من کجا خواهم بود؟

در نبرد بین جبهه حق و باطل، بی طرفی بی معنا ترین واژه هاست

پس آن روز من کدام طرف خواهم بود؟


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

اللهم عجل لولیک الفرج.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت 1: روزگاری را بدون فتنه نمی توان یافت، شاید بعد از راهپیمایی 9 دی فکر می کردیم چشم فتنه در آمده است اما حوادث جاری، مخصوصا انتخابات 92 نشان داد که مار فتنه به سوراخی می خزد تا با زمینه چینی مجدد بازگردد و اینبار افراد دیگری را از راه ولایت بدر کند. همانطور که خداوند در قرآن حکیم می فرمایند:

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (2/عنکبوت)

آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مى‏ شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏ گیرند 

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ(3/عنکبوت)

و به یقین کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته‏ اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد

.

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَوَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ (10/عنکبوت)

و از میان مردم کسانى‏ اند که مى‏ گویند به خدا ایمان آورده‏ ایم و چون در [راه] خدا آزار کشند آزمایش مردم را مانند عذاب خدا قرار مى‏ دهند و اگر از جانب پروردگارت پیروزى رسد حتما خواهند گفت ما با شما بودیم آیا خدا به آنچه در دل هاى جهانیان است داناتر نیست

وَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِین (11/عنکبوت)

و قطعا خدا کسانى را که ایمان آورده‏ اند مى‏ شناسد و یقینا منافقان را [نیز] مى‏ شناسد

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (155/بقره)

و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‏ آزماییم و مژده ده شکیبایان را

الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ (156/بقره)

[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم

أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157/بقره)

بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏ یافتگان [هم] خود ایشانند

پی نوشت 2: یادمان نرود فتنه ها را خواصی رهبری کردند که مال و فرزند و اسم و رسم و حکومت چند روزه دنیا را به همراهی امامشان ترجیح دادند. در حرف بسیار آسان است که بگوییم همه چیزمان فدای ولایت اما در عمل .

پی نوشت 3: قابل تامل

خط خطرناک اقتصادی جریان فتنه/ هم در دام افتاد؟


شما جوانان عزیز که در آغاز زندگی و تلاش خود هستید، باید سعی کنید تا زمینه را برای آن چنان دورانی آماده کنید، دورانی که در آن، ظلم و ستم به هیچ شکلی وجود ندارد، دورانی که در آن، اندیشه و عقول بشر، از همیشه فعالتر و خلاقتر و آفریننده تر است، دورانی که ملتها با یکدیگر نمی جنگند، دستهای جنگ افروز عالم همانهایی که جنگهای منطقه ای و جهانی را در گذشته به راه انداختند و می اندازند دیگر نمی توانند جنگی به راه بیندازند، در مقیاس عالم، صلح و امنیت کامل هست، باید برای آن دوران تلاش کرد. قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت طلبی و عافیت نیست. در روایات، «والله لتمحصن» و «والله لتغربلن» است، به شدت امتحان می شوید، فشار داده می شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان می شوند. در کوره های آزمایش وارد می شوند و سربلند بیرون می آیند و جهان به دوران آرمانی و هدفی مهدی موعود (ارواحنا فداه) روزبه روز نزدیکتر می شود، این، آن امید بزرگ است.

تاریخ: 70/11/30 سخنرانی در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز میلاد حضرت مهدی (عج)


بسم الله الرحمن الرحیم

بارها شده با خودم فکر می کنم که چرا با وجود الگو هایی هم چون حضرات معصومین (علیهم صلوات الله اجمعین) و پیروان و شیعیان راستین ایشان که سیره و روش سلوک هر یک می تواند بهترین الگو و چراغ راه زندگی باشد، باز هم الگوهایی که بیگانه با فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی مان هستند این طور می توانند عرض اندام کنند؟

اولین جوابی که به آن رسیدم این است:«الگوهای تک بعدی». از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به شجاعت و مظلومیت می پردازیم و آه و چاه و ذوالفقار، از امام حسن علیه السلام به صلح، از امام حسین علیه السلام به مصیبت های روز عاشورا . تا امام رضا علیه السلام که به ضامن آهو بسنده می کنیم و اگر زیارت هم می رویم برای گرفتن حاجتی است یا سبک کردن دل(که البته بسیار هم به جاست اما .) و به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان منجی، منجی که نه، حلال مشکلاتی که قرار است بیاید و همه ظلم و جور را یک شبه از بین ببرد و دنیایی با نهایت خوشی و راحتی را به ما ارزانی کند و تنبلی های ما را دیگر پایانی نباشد. (و با چنین امیدی برخاستن و حرکت کردن و مبارزه با ظلم آیا کاری عبث نیست؟)

از بانوی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها هم به یک «چادر خاکی» و «پهلوی شکسته» می پردازیم و اصلا «ام ابیها» یادمان می رود، که نقش مادری قبل از ازدواج و بچه دار شدن شروع می شود، و یادمان می رود که بهشت زیر پای مادران است یعنی چه؟

که خمیره انسان را قرار است مادری هم چون ایشان بپروراند و همه هستی و از جمله مردان باید کمر همت ببندند و «قوامون علی النساء» باشند تا جانشین خدا بر روی زمین با شیری که مایه ی آن از چشمه کوثر است پرورش بیابد.

و هر کجا هم قافیه تنگ می آید . و می گوییم در دنیای امروز چنین الگویی قابل پرداختن نیست، وقتی بحث تقسیم کار شد و ایشان از اینکه از کار بیرون که لازمه اش برخورد با نامحرم است معاف شد چقدر خرسند گردیدند، می گوییم دوره این حرف ها تمام شده، و آنجا که شوهر ارجمندشان(علیه السلام) در تعریف می فرمایند:«هرگز مرا ناراحت نکرد و چیزی که در توانم نباشد نخواست» می گوییم که چون همسرشان حضرت علی علیه السلام بوده چنین رفتاری داشته اند، و باز فراموشمان می شود که چون حضرت زهرا (سلام الله علیها) چنین بینش و روشی دارند هم کفوی ندارند به غیر از مولا علی (علیه السلام). و اینگونه است که نمی توانیم بین نقش های مختلف دختر، همسر، مادر و نقشی که یک مسمان در جامعه اسلامی دارد و یک عبد در برابر خدای خود، جمع کنیم. و شرایط جامعه به گونه ای می شود که زن امروز بین تحصیل و اشتغال و شکوفایی استعدادهایی چنین و نقش اصلی که پرورش نسل طیب و طاهر است مجبور به انتخاب می شود.

و با این الگو سازی تک بعدی آیا دور از انتظار است که الگوهای بیگانه که کاملا منطبق با جلوه های پر زرق و برق زندگی به ظاهر مدرن هستند به راحتی در ذهن ها جای گیرند و چنین وضعی را در جامعه شاهد باشیم؟

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------


حتما بخوانید: یواش بخوانید بلند عمل کنید.

ادامه دارد.


سلام.

از دیشب یک کتاب جدید دست گرفتم به نام «خاطرات احمد احمد». صد صفحه اول راخواندم، واقعا از خودم خجالت کشیدم که این پست را نوشتم، خواستم این پست را حذف کنم اما گفتم برای مقایسه بد نیست، فقط بخشی از کتاب را می آورم، پانزدهم خرداد 1342 تهران:

« صحنه لحظه ای آرام شد. با سرعت به طرف آن جوان رفتم و او را از زمین بلند کردم. چند نفر دیگر آمدند. من دست چپش و یکی دست راستش و دو نفر دیگر هم پاهایش را گرفتند و بلند کرده و حرکت دادیم. از وسط خیابان به طرف پیاده رو می رفتیم که دوباره سرهنگ ارتش دستور آتش داد. کسی که مقابل من پای این مجروح را گرفته بود، خم شد و افتاد. بعد فردی هم در کنار من، دست راست مجروح را گرفته بود، از پشت تیر خورد و افتاد. تا وضع این طور شد، من و آن دیگری فرار کردیم. من خودم را دوباره به سینه دیوار بانک رساندم و مخفی شدم. به خود نگاه کردم و دیدم دست ها و لباسم خونی شده است. مات و مبهوت به این صحنه ها نگاه می کردم. قادر به هیچ حرکتی نبودم و زمین گیر شده بودم و ترس و وحشت وجودم را فرا گرفته بود. یک دفعه صدای شعار های مردم را شنیدم. دیدم عده ای از مردم، در حالی که چوب و چماق دستشان است، به طرف ما می آیند و شعار می دهند. «یا مرگ یا خمینیمردم بروید بازار.مردم بروید بازار.»

کمی روحیه گرفتم. دقت کردم دیدم برادرم مهدی با عده ای از جوان های رشید موتلفه به این طرف می آیند. مهدی مرا دید. به طرفم آمد و دست روی شانه ام گذاشت و تکانم داد. گفت: «چیه؟.احمد! چی شده؟». من به خودم آمدم گفتم: «داداش! ببین این ها را کشته اند!»

گفت: «برو بابا! کجایش را دیده ای؟!برو ببین، جنایتکاران همین طور نعش مردم را عین برگ خزان بر خیابان ها ریخته اند و کسی نیست آنها را جمع کند، بیا بریم جلو، اینجا، نایست.» بعد دست مرا گرفت و کشید. به طرف بازار حرکت کردیم. هنگامی که از داخل بازار رد می شدیم، دیدم که اجساد را به کنار کوچه ای کشیده اند. در یکی از دالان های بازار صحنه تکان دهنده ای دیدم. فردی که از ناحیه ران چند تیر خورده بود، کنار چهار چرخی افتاده بود و با انگشت سبابه به خون خود می زد و روی تخته بدنه چهار چرخ در حال نوشتن جمله « یا مرگ یا خمینی» بود.

خاطرات من در ادامه مطلب .

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

درمان بیماری ها Brandon فلفلستان مهندس حسین حیدری بکاولی رمان گروه علوم تجربی متوسطه دوره اول استان آذربایجان غربی صرافی والکس به نام خداوند مهربان